مضحکه انتخابات٬ دستگيرى کارگران٬ تهديد اسانلو
گفتگو با نسرين رمضانعلى

یک دنیاى بهتر: مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی نزدیک است . خانه کارگریها و مشاطه گران توده ایستی رژیم به راه افتاده اند و تبلیغات زیادی را برای کشیدن کارگران به مشروعیت بخشیدن به این مضحکه و رژیم اسلامی سازمان داده اند . ابعاد کار و تاثیرات کارشان تاکنون چه بوده است؟ گرایش رادیکال سوسیالیستی کارگران چه برخوردی با این سیاستها داشته است؟ وزن این گرایشات در صفوف طبقه کارگر چگونه است؟

نسرین رمضانعلی: اجازه بدهید قبل از هر چیزی تکلیف خانه کارگر را از همین ابتدا روشن کنیم. خانه کارگر و شوراهای اسلامی ابزارهای حکومتی هستند که برای ادامه حیات حاکمیت رژیم اسلامی تلاش دارند. در همین راستا تلاشهای را آغاز کردند که حقیقتا تلاشهای آنها فراتر از سایتشان یعنی ایلنا نرفت. تعدادی از مزدوران شان شروع کردند به اینکه موسوی در دوران ریاست خود در دهه 60 اقتصاد را دولتی کرد. مگر نمی بینید که کارخانه ها دولتی بودند و دست سرمایه داران خصوصی نبود. یعنی برای ایجاد توهم گرد خاک به پا کردند. رفتند پای این شعار که موسوی اعلام کرده است "اقتصاد ملی مهمتر است". بنابراين تکلیف بیش از 50 درصد از جمعیت بیکار بیش از 80 در صد از کارگرانی که با قرارداد موقت یا سفید امضا هستند سالانه بیش از 800 هزار نفر نیروی تازه نفس به بازار کار را با "اقتصاد ملی" پاسخ خواهد داد. پرونده این حضرات روشن است. این پادوهاى رژيم در مراکز کارگری مزدورانی هستند که صدای هر اعتراض را خفه می کنند. اینها نه تنها در این ارگانها سازمان یافته اند بلکه تحت عنوان حراست کارخانه مزدوریشان را تکمیل کردند. پرونده اينها سنگين است. تعداد کارگرانى که توسط همین حضرات به زندان افتادند و یا اخراج شدند و یا نامه های اخطاریه گرفتند بيشمارند. اعتراضات کارگرى با تمام محدوديتهايش تا همينجا کمر رژيم را خم کرده است و نقش مزدوران خانه کارگرى اينست که صحنه جنبش کارگرى را به نفع رژيم سرمايه داران عوض کنند. کارگران به اين جماعت تف هم نمى اندازند

اما گرایش توده ایستی نگاهی بیندازیم. اینجا کجای این معرکه قرار دارند؟ این همان گرایشى است که با سرکار آمدن جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی لبیک گفت و در کنار رژیم اسلامی قرار گرفت. دست در دست سردمداران رژیم در سرکوب و بگیر به بندها نقش ایفا کرد. اینها همان گرایش واقعا مخرب در درون جنبش کارگری بودند و هستند که تحت عنوان "منافع ملی و جنگ ضد امپریالیستی" در کنار رژيم رهبران کارگران و انقلابيون را بخون کشيدند. اینها البته عليرغم خوشخدمتى ها کمتر جائی بهشان اعتماد شد و سکان هیچ جائی در اختیارشان قرار نگرفت و بيشتر بعنوان نیروی دخيره  برای دفاع از رژیم اسلامی نگهداری شدند. امروز همین گرایش تقلا دارد با بخط شدن پشت موسوی و کروبی به کارگران وعده ميدهند که گويا اگر این صادر کنندگان احکام اعدامهاى دهه 60 و 67 و این جنایتکارانى که سه دهه است در راس حکومت بودند٬ دوباره بيانيد اوضاع طبقه کارگر بهتر خواهد شد! اینها همان گرایش ناسيوناليستى و ارتجاعى و عقب مانده اى است که تلاش می کند در صفوف طبقه کارگر با پرچم انتقاد از اجرا نشدن قانون کار رژیم اسلامی پيش برود. آنها از ظرفيتهاى قانون اساسى نظام ميگويند و اينها از بخش قانون کارش. يکى هستند و هر دو عليه طبقه کارگراند .

ایا این همه تلاشها و اقدامها راه بجای برده و تاثیراتی درون طبقه کارگر داشته است؟ بنظرم بازتاب فعالیتهای خانه کارگر و گرایشات توده ایستی نتیجه اش به بسیج طبقه کارگر براى مضحکه انتخابات تبديل نشده است. در اين معرکه گيرى اسلامى و تبليغاتش شما بندرت ميبينيد که اينها جرات کنند به مراکز کارگرى بروند و يا توده کارگران روبرو شوند. فوقش در مسجدى همراه با ابواب جمعى سرحدى زاده و محجوب و ديگران جمع ميشوند .

در 2 خرداد و انتخابات دوران خاتمی این سید خندان با شعار "ایران برای همه ایرانیان" به میدان آمد. ظاهرا هم مردم به این سید خندان رای دادند. اما اگر به اسناد و مصاحبه ها و تحقیقات دراين زمينه نگاه کنيد٬ می بینید که کسی از نقش فعال کارگران در انتخابات صحبتی نکرده است. چرا که کارگران به این رژیم هیچ توهمی نداشتند. نه آن زمان این حضرات توانستند مهر تایید از طبقه بگیرند برای رژیم و نه امروز هم می توانند و قادر هستند چنین کاری را بکنند. چرا که طبقه کارگر با زندگى واقعى اش تمايز بنياديش را با اين نظام و عناصر ضد کارگرش ميبيند. مشکل طبقه کارگر عميقتر از اينهاست که رژیم بخواهد با فرستادن محجوب و امثال او کارگران را در دفاع از حکومت به میدان بیاورد. طی این مدت صبحتهای زیادی با فعالین کارگری و کلا بخشهای کارگری در ایران داشتم. راستش را بخواهید من حتی یکمورد هم نشنیدم که کارگری بگویید خوب این مرکز می خواهد برود در انتخابات شرکت کند و یا فلان پادوى رژیم آمد صحبت کرد و کارگران برایش کف زدند. در همین چند ماهه اخیر٬ جناحهای رژیم که صنایع و کارخانجات را تحت عنوان "خصوصی سازی" مالک شدند٬ دست به اقدامات جدیدی زدند. از جمله نشستهائی با خانواده های "جانباز و پاسدار و شهید" و غیره داشتند و با استخدامهای خانوادگی تلاش ميکنند اين بخش را زیر چتر خودشان بگیرند و اينکه مثلا در "بخش کارگرى" هم مانورى بدهند. خوشبختانه تا آنجا که من خبر دارم موفق به چنین کاری نشدند و تلاششان بازتابی نداشته است .

در درودن طبقه کارگر يک گرايش قوى قوی رادیکال وجود دارد که با تلاشش مرتبا دست این جنایتکاران را رو می کند. تاکنون هیچ جائی شاهد نبودیم کارگرانی برای اینها دست بزنند. آنجا هم که بخصوص محلات حاشیه نشین شهر مشغول تقسيم پول و وعده بودند٬ به تجمعی برای اعتراض به سران رژیم شده و خواستهای خود را طرح کردند. گرایش راديکال و سوسياليست دارد کارش را پیش ميبرد. حرف اين خط اينست که اين مضحکه شرکت نمی کنیم. ما نميخواهيم نيروى نمايشى شويم که از قبل سرنوشت آن معلوم است. بجاى اين عوامفريبى ها حقوق کارگران را بدهيد. صدقه و سيب زمينى و وعده سرخرمن نميخواهيم. راست می گویند وضعیت بیمه و بهداشت و امنيت محل کار را درست کنند که هر روز نان آور خانواده کارگرى قربانى چرخ سرمایه نشود. دستمزدها را افزايش دهيد و غيره. اين حرفها و اين نوع خواستها صحبتهائی است که با زبانی ساده و گویا در میان کارگران رد بدل میشود. این گرایش دارد هر روز خودش را جمع و جورتر میکند و نیرو می گیرد. مقابله با سياستهاى ارتجاعى رژيميها و توده ايها نيز در گرو تامين استقلال طبقاتى کارگران و بلند کردن پرچم خواستهاى واقعى کارگرى است. کارگران در درجه اول نبايد نيروى ارتجاع شوند. بايد روى پاى خودشان بايستند و دست رد به سينه اين جماعت بزنند
   
یک دنیای بهتر: مساله دستگیری کارگران و شرکت کنندگان در مراسم روز جهانی کارگر در تهران و سنندج یکی از معضلات پیشاروی طبقه کارگر است. تاثیرات این سرکوبگریها در صفوف طبقه کارگر چه بوده است. رژیم این فعالین را تحت انواع اذیت و آزار و شکنجه قرارداده است. سیاست ویژه و مشخص رژیم در این دوره در مواجهه با جنبش کارگری چیست؟ چه مخاطراتی این کارگران زندانی را تهدید میکند و چه باید کرد؟ چگونه میتوان بر تفرقه ها و شکافها در این مبارزه علیه کرد؟

نسرین رمضانعلی: اجازه بدهید من به نکته اشاره کنم. فکر می کنم جا دارد اینجا توضیحی بدهم بعد در مورد کلیت سوال شما جواب بدهم.

در آستانه روز جهانی کارگر وقتی که فراخوان برای تجمع اول مه در پارک لاله در نشریه حزب چاپ شد٬ حزب بخشا مورد انتقاد تعدادى از کارگران رادیکال و سوسیالیست قرار گرفت. دلیل اصلى این انتقاد سازماندهی اين اقدام و صدور چنین فراخوانی به دور از چشم بخش عظیم طبقه کارگر بود که هر روز با رژیم هار اسلامی در محل کار و زندگی در کشمکش است و حتی برگزاری آن زیر سایه مردمی که به تفریح آمده اند. بخشی از تحلیل رفقا این بود که نمیشود روز جهانی کارگر را جشن گرفت وقتی خارج از محیط کار هستی. يا با آوردن مثالی آن را به نيروى گريز از مرکز تشبيه ميکردند. یا اینکه بالاخره طبقه کارگر اگر بعنوان طبقه دیده شود٬ اگر بعنوان نیروی محرک و اصلی تغییر و تحولات دیده شود٬ قبل از چنین حرکتهائی باید تلاش کنیم نیروی واقعی خود را به حرکت در آوریم نه اینکه اقدام سمبلیک کنیم. ميگفتند حرکت تبليغاتى خوب و لازم است اما هر اقدام و حرکتی باید بالاخره سودی برای طبقه کارگر داشته باشد و اتفاقا با آوردن فاکتهائی از مباحث منصور حکمت بخشا بی ربطی این نهادها را به طبقه نشان می دادند .

پاسخ من اينبود که حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای بازتاب هر حرکتی رادیکال عليه رژیم اسلامی تلاش دارد. حزب نه تنها در دسترس طبقه کارگر و فعالین رادیکال و سوسیالیست بلکه صاحب نفوذ در درون جنبش کارگرى است. نمی شود یک حرکتی که از نظر حزب رادیکال است را تنها گذاشت. علیرغم اینکه ما راسا چه در سطح علنی و چه در سطح ارتباطات با مراکز کارگری و فعالین و رهبران عملی تلاش کردیم٬ رهنمودهای خود را مشخص ارائه داديم و چه باید کردها را توضیح داديم و يا نقاط ضعف قوت را گفتيم. من روش برخورد حزب را به چنين وقايعى با روش مارکس در برخورد به کمون پارس و نقد و حمایت مارکس از کمون پارس توضیح دادم که چرا و چگونه این فراخوان چاپ شد. نميخواهم در هر دو حالت شبيه سازى بيمورد کنم بلکه در باره متد و سياست انقلابى حرف ميزنم. به هر حال این توضیح را لازم دیدم در سایه این سوال پاسخ بدهم. و این مقداری تصویر ما را واقعی می کند. اينکه برخورد گرایش رادیکال و کمونيست و سوسیالیست کارگران به گرايشات ديگر تا چه اندازه دقيق و مسئولانه است.
 
دستگیریها و بازتاب اخبار اذیت و آزارها و شکنجه ها در زندانهاى مخوف اسلامی قطعا بی تاثیر نیست. بالاخره هر کسى که بوئی از انسانیت برده باشد وقتی این اخبار را می شنود٬ وجودش از نفرت عمیق تر نسبت به این حاکمان پر ميشود. براى درک دستگير شدگان کافى است که خود را جاى آنها و خانواده هايشان گذاشت. تاکنون تلاشهای زیادی را شاهد بودیم برای حمایتهای مادی و معنوی از فعالین کارگری و همچنین خانواده های آنها که قابل تحسین است اما کافی نیست . رژیم اسلامی با دستگیری این تعداد از فعالین عرصه کارگری و اعمال فشار به آنها و خانواده هایشان ميخواهد ساکت شان کند. اما هدف فقط اين نيست. هدف اصلى تر اينست که نه فقط اين افارد مثلا دیگر هیچ  فعالیت کارگری و اجتماعی نداشته باشند بلکه با فضاى ارعاب ميخواهند بقيه کارگران و رهبران کارگرى را سرجايشان بنشانند. خيال خامى که رژيم اسلامى با خود به گور خواهد برد. امروز مسئله شقاوت این رژیم بر کسی پوشیده نیست و همه می دانند اینها به خودیهایشان و شکنجه گرانشان هم رحم نکردند٬ تکليف کسانى که میخواهد به زیرش بکشند ديگر معلوم است. اما اينها داده مبارزه کارگرى است.

اعتراضات برای آزادی دستگیر شدگان کماکان در جریان است. بخصوص خانواده ها و بستگان فعالین کارگری دستگیر شده تقریبا هر روزه در مقابل ادارات و دادگستری و اطلاعات حضور دارند و نامه های از طرف خانواده ها به مقامات دولتی ارسال شده که تاکنون پاسخی نگرفته اند. در آخرین اقدام روز سه شنبه که تعدادی از کارگران کارخانه پرریس٬ غرب بافت٬ نساجی سنندج به همراه خانواده ها در مقابل دادگستری تجمع کردند و با شعارهای "کارگر زندانی٬ زندانی سیاسی آزاد باید گردد" مورد هجوم نیرویهای سرکوبگر قرار گرفتند. طی این اعتراض همسر و خواهر محمد اشرفی و همسر  احسانی راد دستگیر شدند. و به اطلاعات سریع انتقال داده شدند . اگر چه تعداد شرکت کنندگان به تعدادی بالغ بر 70 نفر می رسید اما طنین شعارها توجه های زیادی را به خود جلب کرد. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در حالی تیر خلاص زن احمدی نژاد اعلام می کند ما در کشور زندانی سیاسی نداریم شعار آزادى کارگر زندانی و زندانی سیاسی در خیابانها و در مقابل یکی از بیدادگاههای اسلامی داده می شود .

اجازه بدهید نکته ای دیگر را اشاره کنم. خانواده های دستگیر شده مورد تهدید قرار گرفتند که اگر اخبار در این زمینه را منعکس کنند یا با رسانه ها و رادیو و تلويزيونهای "بیگانه" مصاحبه کنند عزیزان در بندشان در شرایط بدتری قرارخواهند گرفت. در واقع خانواده های دستگیر شدگان اول مه را تلاش دارند ساکت کنند. بنظرم اقدام روز سه شنبه خانواده ها با حمایت مراکز کارگری نشان میدهد که این تهدیدها کارائی نداشته است. نشان میدهد فضای انتخاباتی که راه انداخته اند کمترین رنگ و بوئی در میان طبقه کارگر ندارد. اما باید گفت هنوز تلاشها محدود است و باید آنرا گسترش داد. بنظرم وقتی که بر روی دیوارهای شهر تهران و بخصوص ایران خودرو نوشته می شود "کارگر زندانی آزاد باید گردد"٬ توجه ها را می خواهد معطوف کند به دستگیر شده های روز جهانی کارگر و باید تلاش کنیم ابعاد شعار نویسی و حمایتها را چندین برابر کنیم.
 
کارگران و مراکزى که میخواهند حمایت مادی و معنوی خود را به خانواده ها و دستگیر شده ها برسانند هنوز راههای منطقی و درستش را پیدا نکرده اند. شاید تنها یک اس ام اس به کارگران مراکز مهم می توانست همزمانی اعتراضی باشد برای آزادی دستگیر شده ها و حمایت از همسران و فرزندان آنها. نمیشود درگوشی مردم را جمع کرد و سازمان داد. نمیشود چند صد هزار کارگر و خانواده های انها را در گوشی مطلع کرد که روز سه شنبه جلوی دادگستری جمع میشویم و اعتراض میکنیم. بنظرم اینجاست که بیشتر متوجه میشویم اولا همین تشکلها پایگاهی واقعی و زمینی در میان کارگران ندارند و دوما خانواده ها باید بدون واهمه و نگرانی صدایشان را بلندتر و رساتر کنند .

اینجا نکته ای را اشاره ميکنم که بنظرم مهم هست. آنهم تلاش وزارت اطلاعات برای درست کردن پرونده عليه اين فعالين است. همه ميدانند هر کسى را بگيرند ليستى از اتهامات رابطه با احزاب سرنگونى طلب و اپوزیسیون در خارج کشور را حاضر و آماده دارند. پرونده سازی که سیاست جدیدی نیست. بنابراین باید تلاش کرد این سیاست رژیم را خنثی کرد. نبايد به سياست رژيم مبنى بر ساکت کردن و عدم خبر رسانى وسيع تسليم شد. اين نتيجه عکس دارد. اگر کار فقط اين بشود که اخبارى را روى چند سايت بگذاريم که تعداد زيادى به آن دسترسى ندارند رژيم موفق شده است. باید بشود از همه امکانات و ابزار استفاده کرد برای امر خبر رسانى و اعمال فشار براى آزادی فعالین دستگیر شده.  بخصوص بادي توجه ها را روى محلات و مراکز کارگری متمرکز کرد. مسئله بعدی اينست که اتفاقا در متن همین مضحکه انتخاباتی٬ خانواده ها بجای دادگستری در مراکز و میدانهائی حضور به هم رسانند. بروشورهائی تهیه کرده و اسامی و عکسهای کارگران زندانى را در آن چاپ کنند. اعلام کنند آزادی دستگیر شدگان بدون قید و شرط و فوری! و همين را دست هر عابرى در کوچه و خيابان بدهند.  ميشود چنان فضائی را سازمان دهند که رژيم از ترس اینکه مضحکه اش به هم بریزد و وضع ازاين بدتر شود٬ مجبور به آزادی اين فعالین شوند. شرکت واحد ميتواند در تمام اتوبوسهايش اقداماتى را در دستور بگذارد. بايد اعتراض را توده اى کرد تا فشار توده اى هم بشود. و گرنه رژيم براى ترساندن بقيه کارگران این فعالین را در زندانها و شکنجه گاهایش همچنان نگاه ميدارد.

بطور خلاصه٬ فرصت و موقعیتی هست و ميشود و بايد مبارزات را گسترش دهیم. سایه سنگین این اعتراضات هر روزه را برای شرایط بهتر کار و زندگی٬ برای آزادی دستگیر شدگان اول مه و کل زندانیان سیاسی فراهم کنیم. رژیم از اتحاد ما میترسد. ما باید بیش از پیش قدم برداریم که متحدتر ظاهر شویم. علنی تر حرف بزنیم. حرفهایمان را یکی کنیم و به میدان بیائیم.  

یک دنیاى بهتر: مساله اخراج فعالین سندیکائی در نیشکر هفت تپه و همچنین تهدید منصور اسانلو در زندان به قتل توسط اوباش و چاقوکشان وابسته به رژیم اسلامی از جمله مسائل مهم این روزها هستند. مساله چیست؟ چگونه باید مقابله کرد؟ سیاست حزب در این چهارچوب چیست؟

نسرین رمضانعلی: مساله اخراج فعالین سندیکای نیشکر هفت تپه در امتداد سیاست اخراج ها و تصفيه ها است با این تفاوت که فعالین کارگرى را زودتر اخراج ميکنند که شاید بشود آرامتر پروسه بسته شدن اين مجتمع و بیرون انداختن چند هزار کارگر را از سر بگذرانند. البته من فکر میکنم با سیاست اخراج نمی توانند کارگر را ساکت کنند. اگر امروز رهبران سنديکا را بیرون بیندازند فردا تعدادی دیگر در راس این مبارزات قرار خواهند گرفت و در مقابل سرمایه داران و دولت کارفرما قد علم میکنند. چند سال است که این کشمکش هست و پایانی نداشته است. مبارزه برای زندگی بهتر چیزی واقعی و زمینی است. بالاخره انسانها باید نان بخورند تا زندگی و کار کنند. بنابراین همه این عربده کشیها٬ همه این بگیر و ببندها٬ همه این جنایتها شايد کارگران را در مقاطعى محتاط کند اما بيشتر د بيشتر انها را مصمم میکند که بايد با اين نظام کثيف سرمايه داران تعيين تکليف کنند. مبارزه طبقه ما هميشه هزینه داشته است و امروز سياست فقير کردن کارگران ابزارى براى به تسليم کشاندن طبقه کارگر است. از توجيهات پيرامون بحران اقتصادى و بيکارسازى بگيريد تا اخراجهاى دسته جمعى و تصفيه فعالين و کارگران معترض. ما ناچاريم با همه اين اوضاع دربيافتيم.
 
تهدید به مرگ منصور اسانلو توسط باندهای آدم کش اسلامی در زندان یکی از شگردهای این رژیم است . چندین سال است رژیم برای اینکه شرایط را برای زندانیان سیاسی سختتر کند دست به این اقدامات می زند. البته خيلى اوقات هم ميترسد. وقتى که زندانیان سیاسی وارد بندهای دیگر مانند بندهاى مجرمين عادى ميشوند٬ نفوذ کلام و حرفهاى زندانى سياسى باعث ميشود که در همان زندان وضع عليه خودشان برگردد و يا زندانى عادى بعد از آزادى طور ديگرى زندگى کند.

رژیم در این سیاستش برای درهم شکستن روحیه زندانیان سیاسی شکست خورده است. بنابراین با فرستادن چاقوکشان خودش تلاش میکند فضاى تنگ زندان را تنگتر کند و درعین حال خود را در قبال جان زندانیان سیاسی بی مسئولیت کند. يادمان باشد در زندانهای جمهوری اسلامی تعداد زیادی به قتل رسیدند اما با عنوانی دیگر. مثلا سکته قلبی٬ سکته مغزی٬ خودکشى٬ و غيره. اکبر محمدی و ابراهیم لطفی و زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب تنها چند نمونه اند که در زندانهای رژیم به قتل رسیدند و همه هم می دانیم چه کسی مسئولیت این جنایت را دارد.

 تهديد به مرگ اسانلو را بايد جدى گرفت و رژيم اسلامى را از آن پشيمان کرد. اسانلو را بيخود در زندان نگهداشتند و با هزار مريضى تهديد به قتل هم ميکنند. همين نکته نشان ميدهد که رژيم چه مناسباتى با کارگران برقرار ميکند و چرا نبايد در نمايش آن شرکت کرد. حزب ما در خارج کشور تلاش کرده است صدای حق طلبی این فعالین و موقعیت طبقه کارگر ایران به گوش مردم برساند و حمایتهای بخشهای کارگری را به مبارزات کارگران در ایران جلب کند. حزب ما اعلام کرده است به رژیم جنایتکار اسلامی هیچ اعتمادی نیست و این رژیم مسئول مستقیم سلامتی جسمی و روحی زندانیان سیاسی است. در امتداد سیاستهای خود تلاش ميکنيم تا آزادی همه دستگیر شدگان بیوقفه تلاش کنيم. امروز حزب ما از طبقه کارگر ایران و جهان و مردم آزادیخواه میخواهد  برای حفظ سلامتی و آزادی هر چه سریعتر این زندانیان ازهیچ تلاشى دریغ نکنند. دسته جمعى بايد با ابتکارات مختلف بتوانيم هم فشارها را از سر زندانيان کنار بزنيم٬ هم از چنگ رژيم درشان بياريم و هم سياست رعب رژيم عليه جنبش کارگرى را درهم بشکنيم. دراين ميان بايد خانواده هاى دستگیر شدگان اول مه را هر چه بیشتر حمایت کنيم. ما اعلام می کنیم که آنها تنها نیستند. هزاران هزار انسان هر لحظه در تلاش برای آزادی آنها تلاش و مبارزه می کنند. *